مهندس کوچولو!
مامان خانم همه جا پُر کرده که من همه اش خرابکاری میکنم. ولی اصلا اینطور نیست. اسنادش هم موجوده!
من در حال محکم کردن پیچ های پله های خونه پدرجون...
من وقتی ترگل ورگل از حمام اومدم...
من وقتی آماده و آروم روی مبل منتظر میمونم تا مامانم حاضر بشه بریم دَدَ!!!!
اندر جریانات المپیک 2012 لندن:
یاد گرفتم مسابقه ی "دو تا مانع "بدم. تکیه میدم به دیوار ثابت وایمیسم وقتی گفتن 3،2،1 شروع میکنم به دویدن به سمت جلو تا به مانعی بخورم و متوقف بشم.
یاد گرفتم از روی پله ها که پایین میام پله ی آخرو ایستاده بپرم.
و وقتی یه ورزشکاری برنده میشه (بیشتر در ورزشهای رزمی) دوتا دستمو ببرم بالا و بگم "بو وا buvva " یعنی هوررا....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی